|
و کسی گفت، چنین گفت: کسی می آید «مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید»
ما یقین داریم آن سوی افق مردی هست مرد اگر هست، بدانید که ناوردی هست
ما نه مرداب، که جوییم، بیا برگردیم و نمک خورده ی اوییم، بیا برگردیم
نه در این کوه، صدای همگان خواهد ماند آن چه در حنجره ی ماست، همان خواهد ماند
خسته منشین که حدیبیه حنینی دارد عاقبت، صلح حسن جنگ حسینی دارد
دشنه بردار که بر فرق کسان باید کوفت و قفس بر سر صاحب قفسان باید کوفت
هرزه هر بته که رویید، به داسش بندیم گرد خود هر که بچرخد، به خراسش بندیم
سفر دشت غریبی است، نفس تازه کنیم آخرین جنگ صلیبی است، نفس تازه کنیم
زخم وامانده ی خصم است و نمکدان شما ای جوانان عجم! جان من و جان شما
کوه از هیبت ما ریگ روان خواهد شد و کسی گفت، چنین گفت: چنان خواهد شد
«محمد کاظم کاظمی»
* به نقل از مجله «همشهری جوان» این هفته به مناسبت آخرین جنگ صلیبی (8 آبان مصادف با 30 اکتبر 1291 میلادی) ** شعر زیبایی بود! حیفم اومد اینجا نیارمش. |
بدرود ای ماهی که آرزوها را نزدیک کردی! امام سجاد (علیه السلام) / صحیفه سجادیه، دعای وداع با ماه مبارک رمضان |
سلام! دو نفریم! یه زن و شوهر! میخوایم از اون چیزایی که فکر می کنیم خوندنشون برای دیگران بهتر از نخوندنشونه، بنویسیم! ادعای فضل و ادب و عقل کل بودن و ... هم نداریم! دو نفریم مثل شما! تعداد خواننده ها هم برامون مهم نیست! مهم کیفیتشونه! که به قول باباطاهر "مرا کیفیت چشم تو کافی است"! من قبلا تو همین بلاگ اسکای خونه ای داشتم به همین اسم "گاهی به آسمان نگاه کن"، البته با یه آدرس دیگه! حالا به همراه همسرم -معصومه- میخوایم دوباره اینجا رو آب و جارو کنیم و از نو بهش رونق بدیم! نیومدیم اینجا که به هم نگاه کنیم! اومدیم اینجا که با هم نگاه کنیم! که عشق با هم نگاه کردن است؛ نه بر هم نگاه کردن! تا چه پیش افتد! که به قول شاعر: غرض نقشی است کز ما جای ماند که هستی را نمی بینیم بقایی مگر صاحبدلی روزی ز رحمت کند در حق درویشان دعایی پس به همه ی دوستای وبلاگی قدیم، یه سلام دوباره می کنم!
قبل از هر چیز یک جرعه سلام یک جرعه نگاه به سلامتی!*
*زنده یاد عمران صلاحی |
|
تقدیر این بود که زودتر از اونی که فکرش رو بکنم یک فصل جدید به کتاب زندگیم اضافه بشه، فصلی که انتها نداره!
...
روز جمعه هشتم مهر ، ساعت 5 و نیم بعد از ظهر سر سفره ی عقد نشستیم
و پیمان بستیم به قصد یکرنگی و همدلی و همراهی در سفر زندگی!
نوشته شده توسط : صادق 8-7-1384
و این روزها ، 368 روز خوب ، از اون روز و ساعت های خوب می گذره !
روزهای خوب نزدیکند ، در یک قدمی ما !
همین فردا ، حتی امروز ...
تشنه بودم ، پاهایم در سنگلاخ آرزوها آزرده و وامانده بود ، قلبم تاب و توان مهر ورزیدن نداشت و روحم ...
از شرابی طهورا سیرابم کردی ، پاهایم را در حریر نوازش آسمانی پوشاندی ، قلبم را به نسیم عاطفه و ایمان جلا دادی ؛ و روحم را ...
اینک ؛ نشسته بر هلال رمضان |