24 امرداد ماه ؛
من و صادق همخونه شدیم !
این روزها سرشارم از زندگی و کار و مسیولیت و عاشقی ( صالح علا میگه : عاشقی یعنی مسئولیت و عاشق یعنی مسئول )
روزها گرم و شیرین می گذرند .
چند گاهی ننوشتیم ،هیچ !
دلم تنگ شده ،برای نوشتن و خواندن و .... ازامروز ؛ شنبه ! باز می گردم به عادت پیشین که ترک عادت موجب مرض است و من مریضم این روزها !
دیروز رفته بودیم طالقان !
سکوت و سنگ و درخت و سکوت !
هوا خنک ؛ و شاید گاهی کمی سرد ، صدای جیرجیرک و آب و نیزار ...
دریاچه ی پشت سد ، بی نظیر بود !آب و آب ...و پنجه های تسلیم شده کوه سخت در پنجه های پر توان آب روان .
دل تنگم برای آن همه لذت و سرمای آب و گروه ماهی های کوچک !