-
درختان امیدواری*
چهارشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1387 18:16
ا ز تو میخواهم مرا در لیاقت ملکوتی سبزت بپذیری نگاه اندیشهام را از زندان مخوف هوسها برهانی و روحم را در آرامش بیکران عشقت پرواز آبی رهانی بخشی هر شب قلبم را خاشعانه به ستارههای مهربان دوردستت میآویزم رنجی را که آن متکبر مشرک بر قلب عاشقم آویخت با هدایت بیبدیل خویش خنثی ساز هنوز هم همواره با زنجیرهای نامرئی شیطان...
-
یک معما
پنجشنبه 22 فروردینماه سال 1387 12:19
یک معما: در یک اتوبوس 7 بچه مدرسهای نشستهاند. هر کدام از آنها 7 کیف دارند. در کیف هر یک از آنها 7 گربه ماده هست که هر کدام 7 بچهگربه را حامله هستند. در این اتوبوس چند پا وجود دارد؟ پاسخ یک عدد است که پسورد این فایل اکسل است. فایل اکسل را از اینجا دریافت کنید ، عدد به دست آمده را وارد کنید تا داخل آن بشوید و اسمتان...
-
بهاریه
یکشنبه 11 فروردینماه سال 1387 10:33
بهار آمده ار سیم خاردار گذشته ، حریق شعله ی گوگردی بنفشه چه زیباست !!!
-
شبهای روشن
یکشنبه 21 بهمنماه سال 1386 14:24
وقتی حواست نیست زیباترینی وقتی حواست هست تنها زیبایی ! حالا ، حواست هست ؟ *شب های روشن
-
می گذرد کاروان
پنجشنبه 11 بهمنماه سال 1386 11:35
شنبه یک شنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنجشنبه جمعه ... ... ... .. یکشنبه دوشنبه .... ... این چنین می گذرد روز و روزگار من ! من روز را دوست دارم ولی از روزگار می ترسم ! * *: حسین پناهی
-
از نثار یک دریغ هم ، دریغ می کنیم !
چهارشنبه 9 آبانماه سال 1386 10:48
دکتر قیصر امین پور هم درگذشت ! از شما دو چشم یک تن کم وز شمار خرد، هزاران بیش ....
-
تغابن
دوشنبه 16 مهرماه سال 1386 15:48
گرمازده با غبار تابستان عابران فصل های بی باران به آبادی پاییز رسیده ایم. افسوس ما مبتلایان عادت طاعون زدگان شهرهای بی سبزه با اولین باران به زیر چترهای سیاه پناه آوردیم........
-
دیر آمدی ای نگار سرمست
شنبه 24 شهریورماه سال 1386 10:23
تشنه بودم ، پاهایم در سنگلاخ آرزوها آزرده و وامانده بود ، قلبم تاب و توان مهر ورزیدن نداشت و روحم ... از شرابی طهورا سیرابم کردی ، پاهایم را در حریر نوازش آسمانی پوشاندی ، قلبم را به نسیم عاطفه و ایمان جلا دادی ؛ و روحم را ... اینک ؛ نشسته بر هلال رمضان برای شیطان زمینی دست تکان می دهم ...
-
ریه را از ابدیت پر و خالی بکنیم
شنبه 17 شهریورماه سال 1386 11:48
24 امرداد ماه ؛ من و صادق همخونه شدیم ! این روزها سرشارم از زندگی و کار و مسیولیت و عاشقی ( صالح علا میگه : عاشقی یعنی مسئولیت و عاشق یعنی مسئول ) روزها گرم و شیرین می گذرند . چند گاهی ننوشتیم ،هیچ ! دلم تنگ شده ،برای نوشتن و خواندن و .... ازامروز ؛ شنبه ! باز می گردم به عادت پیشین که ترک عادت موجب مرض است و من مریضم...
-
امروز
دوشنبه 18 تیرماه سال 1386 10:12
به تاریخ پست های امروز وبلاگتون نگاه کنید ! به تقویم هاتون ! به تاریخ روی صفحه ی کوچیک موبایلتون ! امروز هجدهم تیر ماه ! امروز 18 تیر ! چیزی به یادتون اومد ! 18.... تیر.... 1378.... دانشگاه تهران .... لباس شخصی ... عزت .... مرگ .... سکوت ! سکوت !
-
برای مادرم
پنجشنبه 14 تیرماه سال 1386 10:56
خدا وقت نداشت همه جا حضور یابد ؛ مادر را آفرید ! مامان عزیز و دوست داشتنی خودم ، می بوسمت :-*
-
شاید ، ولی چه خالی بی پایانی
سهشنبه 12 تیرماه سال 1386 13:58
امشب صدای تیشه ، از بیستون نیامد شاید به خواب شیرین ، فرهاد رفته نباشد
-
خدایش بیامرزاد !
سهشنبه 29 خردادماه سال 1386 08:51
امروز بیست و نهم خرداد ماه ! سالروز وفات دکتر شریعتی ! نوشتن درباره ی دکتر شریعتی برای من سخته ! تجربه نشون داده برای دیگران هم سخته ، حتی اگر خودشون سختی اش رو درک نکنند و حرف بزنند و بنویسند .... امروز باز هم مثل هر سال توی حسینیه ی ارشاد برای دکتر بزرگداشت می گیرند ، آدم ها می آیند و حرف می زنند و ربط و بی ربط همه...
-
با توام ...
شنبه 19 خردادماه سال 1386 16:41
وقتی حواست نیست ، زیباترینی وقتی حواست هست تنها زیبایی حالا ، حواست هست ؟
-
یه یاد محمد جهان آرا
پنجشنبه 3 خردادماه سال 1386 10:31
محمد نبودی ببینی شهر آزاد گشته خون یارانت پر ثمر گشته ..... آه و وا ویلا کو جهان آرا نور ِ دو چشمان تر ما امیدم گشته نا امید بعد از هجر تو یاران می آیند اندر پی تو ....
-
کاشکی...
چهارشنبه 2 خردادماه سال 1386 09:39
ای کاش آب بودم گر می شد آن باشم که خود می خواهمی آدمی بودن ...حسرتا ! مشکلی است در مرز نا ممکن ... نمی بینی ؟ آه ای کاش به بی خبری قطره ای بودم ... از نم باری ... به کوهپایه ای ... نه در اقیانوس کشاکش بیداد ... سر گشته ی موج بی مایه ئی . « احمد شاملو/ مدایح بی صله / ای کاش آب بودم »
-
حیف شد !
یکشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1386 14:39
ما ستم را نشانه گرفته بودیم ... اما تمامی تیرها درست پرتاب نشد ... ای کاش ما جهل را نشانه گرفته بودیم ...
-
19 اردیبهشت
چهارشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1386 16:39
چه اسفند ها دود کردیم برای تو ای روز اردیبهشتی که گفتند ، روزی از این روزها می رسی از همین راه ! صادق نازنیم ، تولدت مبارک !
-
طبیعت رو به جوانی ، شهر رو به تعالی !*
چهارشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1386 10:09
1. ببار ای نم نم باران زمین خشک را تر کن سرود زندگی سر کن ! دلم تنگه ... دلم تنگه ...! 2. ما این عابران خو گرفته به دود ما این عابران خسته از گرما در اولین باران بهاری پناه می بریم به زیر چترهای سیاهمان حیف از باران ... 3. این خبرهای نمایشگاه کتاب ، خسته کننده شده بود ! خوشحالم که حل شده ، و همه هستند ! ولی حیف ... من...
-
دیر شد
یکشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1386 16:30
فرصت برای حادثه از دست رفته است از ما گذشته است که کاری کنیم که دیگران نتوانند ... ... قیصر امین پور
-
بهاریه
چهارشنبه 22 فروردینماه سال 1386 09:27
* بهار آمده از سیم خاردار گذشته حریق شعله ی گوگردی بنفشه چه زیباست !!! ** از میان هزاران هایکو به دو خرمالو می نگرم ! *** هر سمتی رو که نگاه می کنیم ، سبز شده ! این رگبار های وقت و بی وقت ، این هوای گول زنک بهاری .... **** وزیر کشور : جنبش دانشجویی و جنبش زنان ، براندازی نرم است !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! (روزنامه ی اعتماد...
-
مودبانه ی "بلوف" چی میشه ؟
سهشنبه 15 اسفندماه سال 1385 15:46
وقتی می بینم آدم ها ، حرف هایی می زنند بزرگ تر از اون چیزی که بتونند انجامش بدهند ( چه توانش رو داشته باشند ؛ چه اجازه اش رو ) و بعد نمی تونند عملی اش کنند و بعد کوتاه می آیند از حرفی که زدند و یا اینکه زیرش می زنند ، یاد یه جمله ی یه کسی می افتم که می گفت : "ما زیر بار زور نمی ریم ، تا وقتی که زورش زیاد نباشه ...."...
-
مهرورزی شهری !!!
دوشنبه 7 اسفندماه سال 1385 10:08
نمای اول : ایستگاه مترو ، صدای گوینده از بلندگو ایستگاه ِ ... مسافرین محترم لطفا برای انتخاب مسیر به تابلو های راهنما دقت کنید . مسافرین محترم قطار آماده ی حرکت می باشد لطفا از درب های قطار فاصله بگیرید . ( این بار کمی عصبانی ) لطفا فاصله بگیرید ( این بار کاملا غیر محترمانه ) با شما هستم آقا فاصله بگیر نمای دوم داخل...
-
این روزها که می گذرد
یکشنبه 29 بهمنماه سال 1385 14:44
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه ... ... ... ... شنبه یکشنبه ... ... ... ... ... سه شنبه چهارشنبه تاکسی اتوبوس سلام ... خوبم ... خسته نباشید ... کی ؟.... ای وای ؟ چرا ...... ؟ خیر باشه ایشالا ...... دست نزنید ، خراب نمیشه ...... حتما ... کار داشتم که دیر شد .... صدای تیز و خسته کننده ی تلفن های طوسی...
-
گودال قتلگاه پر از بوی سیب بود / تنهاتر از مسیح کسی بر صلیب بود
سهشنبه 10 بهمنماه سال 1385 16:14
سلام بر حسین بن علی که با خون خویش، جانش را (در راه دین) بخشید! سلام بر کسی که خدا را در پیدا و پنهان فرمانبری کرد! سلام بر کسی که خداوند شفای بیماری ها را در خاک مزار او قرار داد! سلام بر کسی که در زیر گنبد حرم او دعا مستجاب است! سلام بر کسی که امامان از خاندان و نسل اویند! سلام بر فرزند خاتم پیامبران! سلام بر فرزند...
-
محرم 1428
یکشنبه 8 بهمنماه سال 1385 10:12
دلم می خواهد فریادی بکشم به بلندای تاریخ و تاریخ چه کوتاه است برای فریاد بلند من بیژن جلالی * برای این روزهاو شب ها باید نوشته ای شایسته تر نوشته می شد ، نشد !
-
آدم های خنگ
چهارشنبه 4 بهمنماه سال 1385 15:15
کند ترین شهروند های تهرانی کسانی هستند که هنوز هم بلد نیستند تلفن های هشت رقمی و دو تا دو تا بخونند !!! دقت کردید ؟ دو ، دویست و بیست ، سی هفت ، پنجاه !!!!!!!! و تجمع عجیبی از این نوع از ابناء بشر در صدا و سیما دیده میشه !!!!!
-
بعد از اعدام !
شنبه 23 دیماه سال 1385 23:29
از این به بعد توی نماز جمعه و توی شعار ها به جای " مرگ بر منافقین و صدام " چی می گن ؟
-
زمستان است
پنجشنبه 14 دیماه سال 1385 09:51
1. میشه برف بیاد و ما نق نزنdم که چرا ترافیکه ، چرا شهر قفل میشه ،چرا تاکسی کمه و .... میشه به نق زدن و قر زدن از سفیدی و سبکی برف لذت برد . میشه برف بیاد و ما از برف لذت ببریم ! من یه سوال دارم ، با جوراب تو کرکی و چکمه ی ساق بلند چرمی و شلوار لی و مانتو و پالتوی 5 لایه و کلاه و روسری و شال گردن و دستکش ، توی ماشین ،...
-
خودی و غیر خودی
جمعه 1 دیماه سال 1385 13:23
چرا تهرانی ها به غیر تهرانی ها میگن " شهرستانی " ؟