سلام. مرتب از جلوی آینه رژه می رفت و زیر لب چیزی می گفت . مریم آرام و قرار نداشت، گاهی روی صندلی می نشست و به خود در آینه خیره می شد گاهی می ایستاد و بدنش را برانداز می کرد . گیسوانش را با دست تاب می داد و صورتش را در میان موهایش پنهان میکرد... ادامه
سالروز آزادسازی خرمشهر تبریک.. واقعا چه گوهرانی فدای این خاک شده اند.. آره خرمشهر آزاد شد..!
اما آیا ایران ما آزاده الان؟
سلام
دست شما درد نکنه
خیلی خوشم اومد
موفق باشی
یا علی مدد
... فکر کنم این شعر دیگه ...
یعنی ... شاعرش هم ... یه جورایی ...
چه قدر خاطره و بغض که ریخته توی همین آهنگ!
سلام.
مرتب از جلوی آینه رژه می رفت و زیر لب چیزی می گفت . مریم آرام و قرار نداشت، گاهی روی صندلی می نشست و به خود در آینه خیره می شد گاهی می ایستاد و بدنش را برانداز می کرد . گیسوانش را با دست تاب می داد و صورتش را در میان موهایش پنهان میکرد... ادامه
سالروز آزادسازی خرمشهر مبارک
سلام معصومه خانم . ممنونم از لطف شما .
وب جالبی دارید . ابراز احساسات و سخن دل با اشعار زیباست . موفق و سلامت باشید .
سلام
سلام بر ایران ... سلام بر وطن ... و سلام بر شهدا . سلام بر خدا ... و سلام بر خرم شهر ناموس خدا ...
یار ای والله