از تو میخواهم مرا در لیاقت ملکوتی سبزت بپذیری نگاه اندیشهام را از زندان مخوف هوسها برهانی و روحم را در آرامش بیکران عشقت پرواز آبی رهانی بخشی هر شب قلبم را خاشعانه به ستارههای مهربان دوردستت میآویزم رنجی را که آن متکبر مشرک بر قلب عاشقم آویخت با هدایت بیبدیل خویش خنثی ساز هنوز هم همواره با زنجیرهای نامرئی شیطان درگیرم تنها تو میتوانی مرا از این رنج جانکاه ظلمانی برهانی چشمان قلبم همواره در انتظار رویش لطف جانبخش تواَند و قلب اندیشهام تنها و تنها امیدوار بارش باران رحمت توست بارانی که ریشههای افسردگیم را میخشکاند و درختان امیدواری در قلب اندیشهام میرویاند «قاسم حسننژاد» * به مناسب آخرین روز 25 سالگی |
تولد مبارک علی جان !
داریم زود پیر میشیما :دی
چه وبگاه زیبایی دارین..
قشنگ بود
سلام
من که تازه کنکور دادم خوراکمه!!
ولی حالا اسممون رو که اضافه کردیم بعد چی میشه؟ کی میبینه؟
سلام دوستان قدیمی
چرا آپ نمی کنین؟؟ حد اقل اگه آپ نمی کنین یه سری به رفقا بزنین!
آپم. بای...
25 سال در مقابل بی نهایت سال هیچ است ... هنوز خیلی مانده
سلام. چرا خیلی وقته اینجا چیزی نوشته نشده؟ دریغ از این همه نوشته زیبا.
ای روزگار!
یواشکی وبلاگ رو جابجا میکنید٬ صداشم در نمی آرید!
نمی دونستم وبلاگ دارید.
مختصر مفید
تو را من چشم در راهم...[گل]
سلام.خوشحالم از آشنایی با شما .