نمای اول :
ایستگاه مترو ، صدای گوینده از بلندگو
ایستگاه ِ ...
مسافرین محترم لطفا برای انتخاب مسیر به تابلو های راهنما دقت کنید .
مسافرین محترم قطار آماده ی حرکت می باشد لطفا از درب های قطار فاصله بگیرید .
( این بار کمی عصبانی )
لطفا فاصله بگیرید
( این بار کاملا غیر محترمانه )
با شما هستم آقا فاصله بگیر
نمای دوم
داخل تاکسی پاسداران – ونک
( در حاشیه : من خسیس نیستم ولی پول زور هم نمی دم )
من : کرایه ی شما 400 تومن هست نه 450 چرا اضافه گرفتید ؟
راننده : سمند ها 15 درصد بیشتر می گیرند .
من : برچسب نرخ ها رو هم که نصب نکردید ! شما کدتون چنده ؟ ( می دونید که تمام راننده های تاکسی قرار بود یه کدی داشته باشند که در صورتی که خواستید اعتراض کنید باید کد راننده و شماره ی خطر رو اعلام کنید )
( راننده با لحن کمی تند و عصبی )
راننده : من کد ندارم !
من : باشه ،شما پلاک که دارید ، پس من با تاکسیرانی تماس می گیرم اطلاع میدم !
( راننده با لحن کاملا عصبانی و کمی داد مانند )
راننده : اطلاع بده ، من رو از تاکسیرانی می ترسونی ! اصلا مهم نیست ! حالا شما برای 50 تومن داری چونه می زنی صبر کن نرخ جدید بیاد ببینم دیگه تاکسی سوار می شی ؟
چقدر به آدم احساس آرامش و احترام و حقوق شهروندی دست میده !!!!
سلام
ایولا داری آقا ابوذر...
کولاک کردی با این نوشته ات ... خیلی عالیمی نویسی...
موفق باشی
احساس آرامش و احترام و حقوق شهروندی توی سرشون بخوره، لااقل وقتی داریم از روی خط عابر پیاده رد می شیم، مثل...داد نزنن که گوسفند مگه صدای بوقِ ماشین را نمی شنوی سرت را انداختی رد می شی از خیابون؟!
لااقل مالکیتِ شهروندی را باقی بگذارن!